کودکی هایم اتاقی ساده بود...
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که می شد نقش ها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
می شدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی، ساده بود...
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود...
تاریخ : پنج شنبه 90/7/7 | 8:55 عصر | نویسنده : فرزانه | نظرات ()